سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا دنیای ماست

تنهایی نعمت بزرگیست

........و کسانی که با بودنشان به ما ثابت میکنند که تنهایی... چه نعمت بزرگیست




+ نوشته شده در یکشنبه 90/6/6 ساعت 3:36 عصر توسط فرناز |  نظر

خیلی سخته........

خیلی سخته.......دیگه نمیتونم تحمل کنم.............

نمیدونم بگم چی سخته؟چون همه چی سخته زندگی کردن سخته وقتی زندگیت با مرگ یکی باشه..........

سخته نفس بکشی ولی نفست بالا نیاد..........

سخته بخندی ولی بعدش گریه کنی..........

همه چی سخته این که میبینم خیلیا با خوبی وخوشی زندگی میکنند ومن غصه میخورم........

این که مردم به غصه های ما میخندند.......اخ خدا به دادم برس ..........من فرنازم همون دختری که یه جا بند نمیشد............

اره من همونم شاید تو هم دیگه باور نمیکنی....من همون دختری باشم که شاد و خندان بود ... اما چی شد؟ کی میدونه چی شد؟ چطور شکستم؟ همه میگن نسبت به دبستانم لاغر شدم اره چون کلی غصه میخوردم . کلی حرس میخوردم اره شام نمیخوردم چون میلم نمیکشید......خیلیا تو دنیا نمیدونن ینی چی که یکی رو دوست داشته باشی ولی اون نه .

نمیدونن چقدر سخته مجبور باشی وانمود کنی همه چی خوب و عالیه؟؟؟؟در صورتی که همه چی غیر قابل تحمله من زندگی سختی دارم ...... نیمی از ظاهر زندگیم که دردناک تره تازه مشکل خوبشه....چون میتونم بیانش کنم..........من اونو دوست دارم واون حتی منو نمیبینه شاید خیلی نگام کرده تا حالا اما ندیدتم هیچوقت منو ندیده نه فقط امروز نه فقط دیروز بلکه دو سال منو ندیده سال اول اصلا نمیدید ولی سال دوم باز خدارو شکر نگام میکرد انگار یه نقاشی رو نگا کنه و فقط مثل یه رهگذر. ولی با این نگاها این تابلو میشکنه خورد میشه اما هیچکی نمیفهمه باز هم همه رد میشن نگا میکنند و میرن اما.....هیچکس هیچکس نمیبینتش.

خدایا همه اونو مسخره میکنن ولی نمیفهمن واقعا ناراحت میشم اون ادم خوبیه حقش نیست بعد خوبی هایی که در حقم کرد این جوری جوابشو بدم.............

هیچگاه قدرشو ندونستم.

عشق من منو ببخش که نفهمیدم تو کی هستی.........

به خاطر کارای بچه گونم منو ببخش .............

ومن هم تو رو میبخشم که هیچوقت منو ندیدی با این که 30بار نگاهم کرده بودی...




+ نوشته شده در یکشنبه 90/6/6 ساعت 3:32 عصر توسط فرناز |  نظر

وقتی کسی رو دوست داری.

 

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی 

 

حاضری دنیا رو بدی  فقط یک بار نگاهش کنی

 

به خاطرش داد بزنی  به خاطرش دروغ بگی

 

رو همه چیز خط بکشی  حتی رو برگه زندگی

 

وقتی کسی تو قلبته  حاضری دنیا بد باشه

 

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

 

قیده تمومه دنیا رو به خاطره اون میزنی

 

خیلی چیزا رو میشکنی تا دله اونو نشکنی

 

حاضری بگذری از دوستایه امروز و قدیم

 

اما صداشو بشنوی شب از میون دو تا سیم

 

حاضری قلبه تو باشه پیشه چشایه اون گرو

 

فقط خدا نکرده اون یک وقت بهت نگه برو

 

حاضری حرفه قانون رو ساده بزاری زیر پات

 

به حرفه اون گوش بدیو به حرفه قلبه با وفات

 

وقتی بشینه به دلت از همه دنیا میگذری

 

تولد دوبارته اسمشو وقتی میبری

 

حاضری جونت رو بدی ، یه خار تویه دستشم نره

 

حتی یه ذره گردو خاک مبادا تو چشاش بره

 

وقتی کسی تو قلبته یک چیزه قیمتی داری

 

دیگه به چشمات نمیاد اگر که ثروتی داری

 

نزار که از دستت بره این گنجه خیلی قیمتی    --- از مریم گل




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 3:28 عصر توسط فرناز |  نظر

کاش میشد...............

کاش میشد عشق را تفسیر کرد

خوابه چشمان تو را تعبیر کرد

کاش میشد همچون گلها ساده بود

سادگی را با تو عالمگیر کرد

کاش میشد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمیر کرد

کاش میشد در حریم سینه ها عشق را با وسعتش تکثیر کرد




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 3:23 عصر توسط فرناز |  نظر

تک دختر

تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد 

در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد

در انتظار پنجره ها را شکسته بود

از این همه دروغ و ریا شکسته بود

در یک غروب سرد زمستان به خواب رفت

از لحظه ها جدا شد تا آفتاب رفت

باور نمی کنم که به این سادگی گذشت

از کوچه های خالی مردانگی گذشت

دیدی تمام قصه های ما اشتباه بود

شش دفتر کنار اتاقم سیاه بود

دیگر فریب دست قضا را نمی خورم

گندم به پشت گرمی حوا نمی خورم

فردا کنار خاطره ها بیگانه می شوم

در پیچ و تاب جاده ها دیوانه می شوم

در پیچ خوابها بی تو بی تاب مانده ام

از گرمی نگاه تو شب تاب مانده ام

روزی که بی حضور تو آغاز می کنم

در کوچه های خاطره پرواز می کنم

اشکی که از زلا لی عشقم چکیده است

از چشمای پاک تو بهتر ندیده است

تقدیر من همیشه شکیبایی وفاست

او از ترانه تنهای ام جداست

مردی که من بر سر راهش نشسته ام

بیگانه ای که از تب عشقش شکسته ام دیگر کنار آینه ها پیدا نمی شود

رویا که بی حضور تو زیبا نمی شود

 




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 3:11 عصر توسط فرناز |  نظر

شیشه شکسته

تا که بودیم نبودیم کشت مارا غم بی همنفسی...........

تاکه خفتیم همه بیدار شدند..............

تا که مردیم همگی یار شدند............

قدر ان شیشه بدانید که هست................

نه در ان موقع که افتاد وشکست....................




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 3:7 عصر توسط فرناز |  نظر

مرگ

وقتی زندگیتو از یخ ساختی...............

برای اب شدنش گریه نکن...............




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 3:2 عصر توسط فرناز |  نظر

جدایی

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیرآشنایی

 

همه شب نهاده‌ام سر، چوسگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه‌ی گدایی

 

مژه‌ها و چشم یارم به نظرچنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

 

در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

 

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

 

به کدام مذهب این به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که توعاشقم چرایی؟

 

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

 

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدریایی

 

در دیر می‌زدم من، که یکی زدر در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که توهم از آن مایی


عراقی..




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 2:53 عصر توسط فرناز |  نظر

میروم

میروم خسته و افسرده و زار

 
سوی منزلگه ویرانی خویش

به خدا می برم از شهر شما

 
دل شوریده و دیوانه ی خویش

 
می برم که در آن نقطه ی دور

 
شستشویش دهم از رنگ گناه

 
شستشویش دهم از کله ی عشق

 
زین همه خواهش بیجا و تباه

 
می برم تا ز تو دورش سازم

ز تو ای جلوه ی امید مهال

 
می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد می رقصد اشک

آه بگذار که بگریزم من

از تو ای چشمه ی جوشان گناه

 
شاید آن به که بپرهیزم من

 
بخدا غنچه ی شادی بودم

 
دست عشق آمد و از شاخم چید

 
شعله ی آه شدم صد افسوس

 
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست

میروم خنده به لب خونین دل

میروم از دل من دست بدار

 
ای امید عبث بی حاصل

 




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 2:52 عصر توسط فرناز |  نظر

..




+ نوشته شده در جمعه 90/6/4 ساعت 2:50 عصر توسط فرناز |  نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>