اینجا دنیای ماست

به شقایق سوگند

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه

دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه

وقت از تو خوندنه ستاره ء ترانه هام

اسم تو برای من قشنگترین آهنگه

بی تو یک پرنده اسیر بی پروازم

با تو اما میرسم به قله آوازم

اگه تا آخر این ترانه با من باشی

واسه تو سقفی از آهنگ و صدا میسازم

با یک چشمک دوباره منو زنده کن ستاره

نذار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره

آی ستاره آی ستاره بی تو شب نوری نداره

این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره

تویی که عشقمو از نگاه من میخونی

تویی که تو تپش ترانه هام مهمونی

تویی که هم نفس همیشه آوازی

تویی که آخر قصه ء منو میدونی

اگه کوچه صدام یک کوچه باریکه

اگه خونم بی چراغه چشم تو تاریکه

میدونم آخر قصه میرسی به داد من لحظه یکی شدن تو آینه ها نزدیکه

به شقایق سوگند که تو برخواهی گشت

من به این معجزه ایمان دارم ...

" منتظر باید بود تا زمستان برود، غنچه ها گل بکنند ... "




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 10:10 عصر توسط فرناز |  نظر

فراموش شدگان فراموش نمیکنند

حکایت جالبی است که فراموش شدگان ،فراموش کنندگان را هر گز فراموش نمی کنند

  

غریبونه شکستم من اینجا تک و تنها

دل خسته ترینم در این گوشه دنیا

ای بی خبر از عشق نداری خبر از من

روزی تو می آیی نمانده اثر از من

 

توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره

نوبت ماست آسمون جایی نداره؟؟

 

 

 




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 10:7 عصر توسط فرناز |  نظر

نامردی

زیادی خوبی کردم                        رفتی نموندی با ما

اخر خط رسیده                          دوسم نداری حالا

با رقیبم نشستی                       گفتی همین که هستی

رفتی و بی تفاوت                      دل منو شکستی

یه روزی بر میگردی                     وقتی که خیلی دیره

خیال میکردی قلبم                    بدون تومیمیره

خیال میکردی هیچوقت               دست تو رو نمیشه

بازی دیگه تمومه                      برو واسه همیشه                   

دلم گرفته از تو                       از عاشقی حرف نزن

اخر قصه ما                            نه تو میمونی نه من




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 10:5 عصر توسط فرناز |  نظر

وقتی نیستی

وقتی نیستی هرچی غصه است تو صدامه        

وقتی نیستی هرچی اشکه تو چشامه

از وقتی که رفتی هرثانیه بی تو میسوزم

کاشکی بودی و میدیدی که چی اوردی به روزم

حالا عکست تنها یادگاره از تو

خاطراتت تنها باقی مونده از تو

وقتی نیستی یادت هرلحظه اتیش میزنه به این وجودم

کاش از اول نمیدونستی من عاشق تو بودم




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 9:54 عصر توسط فرناز |  نظر

دوست ندارم عاشقتم

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟ ...گفت نه

پرسید دوستم داری؟...گفت نوچ

پرسید اگه بمیرم برام گریه میکنی؟...گفت اصلا

دختره چشماش پر از اشک شد هیچی نگفت...پسره بغلش کرد وگفت تو خوشگل نیستی زیباترینی... دوست ندارم چون عاشقتم... و اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمیرم




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 9:43 عصر توسط فرناز |  نظر

عاشق شده بود

دیدی غزلی سرود            عاشق شده بود

انگار خودش نبود               عاشق شده بود

افتاد شکست                زیر باران پوسید

ادم که نکشته بود            عاشق شده بود




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 9:38 عصر توسط فرناز |  نظر

خیانت

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 9:35 عصر توسط فرناز |  نظر

...بامن

یا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من

بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من

نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن

دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من

بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم

اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من

نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد

تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من

چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان

چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من

در این دنیای وا نفسای بی فردا

خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من

 




+ نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20 ساعت 9:34 عصر توسط فرناز |  نظر

رفیق روز های خوب رفیق خوب روزها

من از تو دل نمی برم اگر چه از تو دلخورم

 

اگرچه گفته ای ترا به خاطرات بسپرم

 

 

 

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام

 

منی که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام

 

 

 

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی

 

من شکست داده راخودت برنده می کنی

 

 

 

نیامدی و سالها نظر به جاده دوختم

 

بیا ببین که بی تو من چه عاشقانه سوختم

 

 

 

رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها

 

همیشه ماندگار من همیشه در هنوزها

 

 

 

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی

 

به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی

 




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/18 ساعت 2:57 عصر توسط فرناز |  نظر

مرگ من

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهائیست

ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشائیست

 

مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا

دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن

 

در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال من

همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

 

گره افتاد در کارم به خودکرده گرفتارم

به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم

 




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/18 ساعت 2:49 عصر توسط فرناز |  نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>