سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا دنیای ماست

مرگ من روزی فرا خواهد رسید...

مرگ من روز فرا خواهد رسید

 

در بهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبار الود و دور

یاخزانی خالی از فریاد و شور

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روز ها

روز پوچی همچون روز های دگر

سایه ای زامروز دیروزها

دیدگانم همچو دالان نور

گونه هایم همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

میخزند ارام روی دفترم

دستهایم فارغ از افسون شعر

یاد می ارم که در دستای من

روزگاری شعله میزد خون شعر

خاک میخواند مرا هردم به خویش

میرسند از راه که در خاکم نهند

اه شاید عاشقانم نیمه شب

گل به روی گور غمناکم نهند

بعد من ناگه به یکسو میروند

پرده های تیره دنیای من

چشمهای ناشناسی میخزند

روی کاغذ ها و دفتر های من

در اتاق کوچکم پا مینهد

بعد من با یاد من بیگانه ای

دربرایینه میماند به جای

تارمویی نقش دستی شانه ای

میرهم از خویش و میمانم زخویش

هرچه برجامانده ویران میشود

روح من چون بادبان قایقی

در افقها دور و پنهان میشود

لینک دیگر پیکر سرد مرا

میفشارد خاک دامنگیر خاک

بی تودور از ضربه های قلبت

قلب من میپوسد ان جا زیر خاک

نرم میشوید از رخسار سنگ

گور من گمنام میماند به راه

فارغ از افسانه های نام و ننگ(فروغ فرخزاد)

 




+ نوشته شده در جمعه 90/7/8 ساعت 2:28 عصر توسط فرناز |  نظر