سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا دنیای ماست

ماه

دخترک لب بالکن ایستاده بود

پدر:دخترم این همه وقت لب بالکن چکار میکنی؟

دختر :دارم ماهو نگاه میکنم

پدر :پس به ماهت بگو ماشینشو خاموش کنه نمیذاره بخوابیم

دخترک اومد تو ولی چیزی نگفت

فقط........اشک تو چشماش جمع شد وزیر لب گفت:ماه رو نگاه میکردم ولی اون الان ماه من نیست...ماه دختر همسایس




+ نوشته شده در یکشنبه 90/6/6 ساعت 3:46 عصر توسط فرناز |  نظر