وبلاگ :
اينجا دنياي ماست
يادداشت :
جاشو پر نکردم
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
آتوسا
دلم برات تنگ شده.....اما من...من ميتونم اين دوري رو تحمل کنم... به فاصله ها فکر نميکنم ...... ميدوني چرا؟؟ آخه... جاي نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام ميتونم استشمام کنم....رد احساست روي دلم جا مونده ... ميتونم تپشهاي قلبت رو بشمارم...........چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن.......حالا چطور بگم تنهام؟؟چطور بگم تو نيستي؟؟چطور بگم با من نيستي؟؟آره!خودت ميدوني....ميدوني که هميشه با مني....ميدوني که تو،توي لحظه لحظه هاي من جاري هستي....آخه...تو،توي قلب مني...آره!تو قلب من....براي همينه که هميشه با مني...براي همينه که حتي يه لحظه هم ازم دور نيستي...براي همينه که ميتونم دوريت رو تحمل کنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ ميشه...هر وقت حس ميکنم ديگه طاقت ندارم....ديگه نميتونم تحمل کنم...دستامو ميذارم رو صورتم و يه نفس عميق ميکشم....دستامو که بو ميکنم مست ميشم...مست از عطر ت. صداي مهربونت رو ميشنوم ...و آخر همهء اينهابه يه چيز ميرسم به عشق و به توآره به تواونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه...اونوقت تو رو نزديکتر از هميشه حس ميکنم اونوقت ديگه تنها نيستم
حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم.. به اين تنهايي دل بستم...حالا ميدونم که اين تنهايي خالي نيست...پر از ياد عشقه.. پر از اشکهاي گرم عاشقونه