سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا دنیای ماست

انتظار

بالاخره رسید روزی که ازش میترسیدم.بالاخره وقت رفتن است وقتش است که از هم جدا شویم. میدونم تمنای من فایده ای نداره حتی اگر اشک هایم خون شوند توباز میروی.چشم هایم گریانندو ارزو میکنم کاش قدرتو میدونستم .دست هایم میلرزند میترسم نمیخواهم بروی . گریه میکنم تمنا میکنم نرو ؟ نمیشه بمونی؟میگی نه. راست میگی بالاخره این روز باید میرسید. این عشق عاقبتی نداشت.من را بغل میکنی و میگویی خداحافظ. ولی من چیزی نمیتوانم بگویم چون صدایم در نمیاید. تو دلم میگم خداحافظ عشق من. از هم قول میگیریم همو فراموش نکنیم. حالا میروی.من نگاهت میکنم عشق من اشک هایم تا ته این جاده بدرقه ات میکنند تو میروی ومن چشم به گرد پاهایت دوخته ام . ان سایه ی  مشکی محو میشود من باز هم به جاده چشم دوخته ام . سالها به جاده چشم خواهم دوخت فقط انتظار میکشم تا برگردی خودم را برای امدنت اماده میکنم به امید این که شاید روزی به یاد من از این جاده عبور کنی. اب دارم غذا دارم ولی نمیخورم من منتظرم تا تو بیایی نکند وقتی بیایی تشنه باشی و این اب نباشد نکند گشنه باشی و من این غذا را خورده باشم . ارام ارام در تنهایی ام فرو میروم. رهگذران چند ماه یک بار از این جاده عبور میکنند. ولی چه کسی تنهایی ام را میبیند؟ من حالا دیگر نیستم من دارم در خودم فرو میروم ولی تو باز هم نیامدی پس کی میای؟گریه میکنم کاش بودی تا بغلت میکردم . حالا دارم حسرت روز هایی را میخورم که بودی تا در اغوش بگیرمت.دیگر کمکم در خودم فرو میروم تنهای تنها میمیرم.سالها گذشته وتو امدی ولی من نیستم حالا روحم در انتظلر توست داری عبور میکنی که من را میبینی که به چشمای خیس در انتظلرت مردم . گریه میکنی. اه خدای من کاش رو حم در بدنم بود تا حالا که هستی اشک هایت را پاک کنم ولی نمیتوانم اری باز هم حسرت میخورم حسرت این که زنده باشم تا در اغوش بگیرمت. غصه نخور تقصیر تو نیست تو باید میرفتی ولی باز هم دارم حسرت میخورم. اری در عشق ما چیزی جز حسرت نیست تو باز هم از این جاده میروی ولی این بار من را هم دی اغوش گرفته ای تا با خود ببری




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/25 ساعت 4:0 عصر توسط فرناز |  نظر

عشق

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/25 ساعت 3:40 عصر توسط فرناز |  نظر

نرو

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/25 ساعت 3:39 عصر توسط فرناز |  نظر

مرا به یاد بسپار

مرا به یاد بسپار .اشک هایم را بغض گلویم را لرزش دستهایم را از یاد نبر . عشقی که در نگاهم موج میزد را از یاد نبر.تمنایی که در اشک هایم پیدا بود. ترسی که در دست های لرزانم پنهان شده بود. به یاد یسپار هر جا رفتی با هرکی بودی ولی من را به یاد داشته باش برای همیشه.دوستت دارم های صادقانه ام را صداقتم سادگی ام را به یاد بسپار.من را از یاد نبر.هیچگاه فراموشم مکن چون فراموشت نمیکنم. دوستت دارم ولی مانع رفتنت نمیشوم . برای اخرین بار من را در اغوش بگیر بگذار این عشق تمام شود. همه چیز دست توست . نگذار اشک هایم التماس هایم صداقت هایم و لرزش دست هایم ترس درونم مزاحم رفتنت بشه به کارت برس ولی من را از یاد نبر فقط همین را میخواهم. که من را از یاد نبری.




+ نوشته شده در سه شنبه 90/5/25 ساعت 3:38 عصر توسط فرناز |  نظر

مسلمانی به چیست

زاهدی پرسید از فرزند خویش هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟ صدق و بی ازاری و خدمت به خلق و عبادت هم کلید زندگیست

گفت فرزند زین معیار اندر میان شهر ما یک مسلمان هست ان هم ارمنیسنیست

نظر یادتون نره




+ نوشته شده در یکشنبه 90/5/23 ساعت 2:15 عصر توسط فرناز |  نظر

خیانت

پسری نزد پدر خویش رفت وبه او گفت که میخولهد ازدواج کند . پدر خوشحال شد و پرسید نام دختر چیست؟

پسر گفت اسمش سامانتاست ودر کوچه ما زندگی میکند.

پدر گفت پسرم من شرمنده ام به خاطر حرفی که میزنم ولی او خواهر توست. خواهشا به مادرت راجع به این موضوع چیزی نگو.

پسر نام سه دختر دیگر رااورد اما جواب پدر برای هرکدام از ان دختر ها همین بود.

پسر نارلحت شد ونزد مادر خود رفت وگفت مادر من اسم هر دختری را برای ازدواج می اورم پدر میگوید او خواهر توست ونباید به شما چیزی بگویم

مادر گفت ناراحت نباش پسرم تو با هر کدام از ان دختر ها که بخواهی میتوانی ازدواج کنی چون تو پسر او نیستی




+ نوشته شده در یکشنبه 90/5/23 ساعت 2:11 عصر توسط فرناز |  نظر

این کور وان کر است

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com




+ نوشته شده در یکشنبه 90/5/23 ساعت 2:6 عصر توسط فرناز |  نظر

مرگ

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com

مرگ ان نیست که در خاک سیاه دفن شوم مرگ ان است که از خاطرتو محو شوم




+ نوشته شده در یکشنبه 90/5/23 ساعت 2:0 عصر توسط فرناز |  نظر

غریبه شدی

عکس تصویر تصاویر پیچک ، بهاربیست Www.bahar22.com        

جیرجیرک به خرس گفت دوست دارم خرس گفت الان وقت خواب زمستونیه ورفت خوابید ولی خرس نمیدونست عمر جیرجیرک ده روزه




+ نوشته شده در یکشنبه 90/5/23 ساعت 1:41 عصر توسط فرناز |  نظر

امید

خدایا خسته شدم خسته شدم از این دنیا .دنیایی که نامردی توش رسم ادماس. دنیایی که به هیچکی نمیشه اعتماد کرد. خسته شدم از زندگی تو دنیایی که با من سازگار نیست وهنوز بعد 14 سال واسم غیر عادیه.خسته شدم بس که امید الکی دادم به خودم بس که گفتم حالا دوباره میبینیش اخه یه کوچه فاصلتونه ولی خودم هم میدونم امیدی نیست دیگه. دیروز فهمیدم چقدر خوبی کرده و ما نفهمیدیم فهمیدم یکی از معدود ادمای خوب ومهربون روی کره زمینه ومن هیچوقت قدرشو ندونستم. اون دوست داشتنمو بچه بازی نمیدید وهمه کارای بچه گونم رو تحمل میکرد و به دوست داشتنام اهمیت میداد تازه اخر سال داشتم میفهمیدم چه سال قشنگی رو پشت سر گذاشتم سالی هر ثانیش خاطره بود ولی چرا تا همه چی داشت خوب پیش میرفت همه چی تبدیل به خاطره شد خاطره ای که شبا واسه رفتنش گریه میکنم . اره حالا دیگه اون روزای خوب بابی بای کردند ورفتن. یا دمه روز اخر گفت فراموشم میکنی گفت از این دودلی ها و جدایی ها تو زندگی زیاده ومن ارزو کزدم کاش زندگی اینطوری نبود ولی در نهایت همه چی تموم شد رفت ومیدونستم دیگه اون روزا برنمیگرده. چرا با یه خداحافظی ساده یه بغل ویه بوس کوچولو همه چی واسه ی همیشه رفت واون روز من نمیتونستم باور منم چرا همه چی تموم شد زندگی دلش نمیسوزه ؟ چرا این قدر بی رحمی در حق من؟اره از وقتی رفتم اول راهنمایی بزرگ شدم و پام رو به دنیایی گذاشتم که پر از نامردیه نمیدونم میتونم خودم رو زنده نگه دارم؟ شاید به امید دیدار دوباره میرم سوپری یا رهمو میپیچونم اما دوباره یه در بسته میبینم دری که 23خرداد با بسته شدنش همه ی خاطراتمو بر باد داد برام دعا کنید یه روز دیگه این در با باز شدنش باعث شه من عشقم رو ببینم.




+ نوشته شده در شنبه 90/5/22 ساعت 2:19 عصر توسط فرناز |  نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>